قطعنامه 598 و سرانجام جنگ زمینههای صدور قطعنامه 598: در 10 فوریه سال 1986، مصادف با 21 بهمن سال 64 رزمندگان اسلام در یک حمله غافلگیرانه، فاو را تصرف کردند که این امر باعث نگرانی شدید جهان غرب، شوروی سابق و کشورهای ساحلی خلیجفارس شد. امریکا که به پایداری جمهوری اسلامی ایران مطمئن شد، تصمیم گرفت به هر شکل ممکن خود را به ایران نزدیک کند، از اینجا بود که حادثه رسوایی ایران ـ کنترا اتفاق افتاد. با وجودی که دولت آمریکا به منظور تحریم تسلیحاتی ایران، بر کشورهای دیگر فشار وارد میآورد اما مخفیانه به ایران سلاح ارسال میکرد. آمریکائیان دلایل این اقدام را کمک به آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، نزدیکی به دولت ایران، و خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق عنوان کردند. لکن این امر بر روابط آمریکا با دیگر کشورها خصوصاً کشورهای عرب منطقه تأثیر نامطلوبی گذاشت و آمریکا نیز که از نزدیکی به دولتمردان ایران ناامید شده بود در سیاست خود یک چرخش تند و سریع به وجود آورد و سیاست حمایت قاطع از عراق و اعراب، و مخالفت خصمانه با ایران را پیش گرفت. آمریکا در همین راستا در دو جبهه وارد عمل شد: الف) در جبهه نظامی، با تقویت ناوگان خود در خلیجفارس و تشویق متحدان خویش به اعزام ناوهای بیشتر به منطقه، عملاً دشواریهایی را برای عملیات ایران بوجود آورد؛ و از سوی دیگر دست عراق را برای هر گونه اقدامی در خلیج فارس بازگذاشت و اطلاعات نظامی آواکسها و ماهوارهها را از وضع جبههها در اختیار عراق قرارداد. ب) در جبهه سیاسی نیز به دولتها فشار فرایند وارد کرد که از فروش اسلحه به ایران جلوگیری کنند، و در شورای امنیت نیز کوشید که کشورهای عضو را به تصویب قطعنامهای درباره تحریم فروش اسلحه به ایران موافق سازد. در 16 دی سال 1365 (6 ژانویه 1987) ایران حمله بزرگ خود را به جنوب بصره در قالب عملیات کربلای 5 آغاز کرد و فشارهای فوقالعاده سنگینی را به ماشین جنگی دشمن وارد آورد. دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل متحد، متعاقب این عملیات از اعضاء دائمی شورای امنیت خواست که برای خاتمه دادن به جنگ، با یکدیگر همکاری کنند که این امر با پاسخ مثبت سفرای این کشورها روبرو شد. در این مذاکرات، آنها «احتمال اینکه جنگ تهدیدی علیه صلح باشد» را مورد بررسی قرار دادند تا بدین وسیله راه را برای استفاده از اختیارات مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد هموار کنند.» رژیم عراق حملات خود را به مناطق مسکونی و نفتکشها گسترش داد. از طرفی حضور نظامی آمریکا به بهانه حمایت از نفتکشهای کویتی در خلیجفارس، بحران را تشدید کرد. همچنین این توهم در کشورهای منطقه ایجاد شده بود که پس از عراق نوبت آنهاست. در این میان ترکیه و اسراییل از ادامه جنگ خشنود بودند: ترکیه به لحاظ اینکه از ترانزیت کالا بین ایران و اروپا، و نیز ترانزیت کالا، و انتقال نفت عراق از طریق خط لوله، عواید سرشاری نصیب خود میکرد. پس از شروع مذاکرات، اعضاء شورا در مورد صدور قطعنامهای بر اساس فصل هفتم که چارچوب جدیدی را برای فعالیتهای دبیر کل و اقدامات پیگیرانه وی از جمله تحریمهای اقتصادی فراهم میکرد، به توافق رسیدند. از طرفی وزارت خارجه ایران از پائیز 1365 تا تصویب قطعنامه 598، هیأتهای مختلفی را جهت تأثیرگذاری بر طرح این قطعنامه به کشورهای مختلف اعزام کرد. تا جایی که تهیه کنندگان پیشنویس قطعنامه 598 مجبور شدند در مقابل دیپلماسی فعّال ایران، بندهای 6، 7، 8 را در آن بگنجانند که تا اندازهای متضمن نظرهای ایران بود. در این میان نقش دولت آلمان غربی و شخص «هانس گنشر»، وزیر خارجه این کشور، بسیار برجسته بود که موفق شد درخواست ایران را در مورد تعیین مسؤول آغاز جنگ، و پرداخت خسارت، به گونهای قابل توجه در متن پیشنویس قطعنامه بگنجاند. امّا عامل مهم صدور قطعنانمه 598، عملیات متعدد رزمندگان اسلام در خاک عراق بود که شامل مجموعه زنجیرهای عملیات کربلا، فتح و نصر است. عملیات کربلای 4 در غرب اروندرود، کربلای 5 در شلمچه و غرب اروندرود و کانال پرورش ماهی، کربلای 6 در شمال سومار، کربلای 7 در شمال غرب ایران، کربلای 8 در شرق بصره و غرب کانال پرورش ماهی، کربلای 9 در قصر شیرین، کربلای 10 در شمال شهر ماووت عراق و مقابل سردشت. همچنین عملیات فتح 1 در منطقه کرکوک، فتح 2 در شمال شرقی و داخل مرز عراق، فتح 3 در عمق 300 کیلومتری داخل خاک عراق در محدوده دهوک و زاخو، مجدداً عملیات فتح 4 در منطقه کرکوک، فتح 5 در سلیمانیه و جوارته و ماووت عراق، فتح 6 در شمال اربیل عراق، فتح 7 در سید صادق و حلبچه عراق، و فتح 8 در شمال استان موصل، و نیز عملیات نصر 2 و 3 در شمال اربیل عراق، نصر 4 در شمال عراق، نصر 5 در غرب ایران و همچنین عملیات والفجر 9 در اطراف شهر سلیمانیه عراق. اکثر این عملیات در داخل خاک عراق، و با موفقیت رزمندگان اسلام توأم بود، خصوصاً پیشروی به سوی شهر بندری بصره و عملیات متحرک رزمندگان، شرایطی را در جبههها پدید آورد تا شورای امنیت سازمان ملل به شکل جدیتری با مسأله جنگ برخورد کند. جدیّتی که بتواند مبنای حل و فصل مناقشه باشد به طوری که دبیر کل سازمان ملل در تاریخ 31 دسامبر 1987، طی گزارشی به شورای امنیت خواست که اعضای شورای امنیت ـ به خصوص اعضای دائم ـ برای خاتمه جنگ تلاش جدی کنند. وی همچنین درخواست کرد که آماده است نظرهایش را در اختیار شورا بگذارد تا در جهت اتخاذ مبنایی برای تلاش مشترک آنان مؤثر و مفید واقع شود. سرانجام درخواست دبیر کل مورد قبول اعضاء شورا قرار گرفت و از ماه فوریه 1987، اعضاء دائم به طور مشترک و سازماندهی شده، کار خود را در جهت پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق آغاز کردند. کار این گروه پس از چندین ماه به صدور قطعنامه 58 شد. متن قطعنامه 598 قطعنامه 598 دارای یک مقدمه و دهبند است که در جلسه 2570 شورای امنیت با اتفاق آرا به تصویب رسید. بندهای قطعنامه بر اساس مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل متحد به شرح زیر است: 1 ـ مطالبه میکند که به عنوان اولین قدم به سوی یک حل و فصل از طریق مذاکره، ایران و عراق به یک آتشبس فوری اقدام کنند و تمام عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا متوقف کنند و همچنین تمام نیروها را بیدرنگ تا سر حدات شناخته شده بینالمللی باز گردانند. 2 ـ از دبیر کل درخواست میشود که گروهی از ناظران سازمان ملل متحد را برای تأیید، تحکیم، نظارت بر آتشبس، و عقبنشینی به مرزها اعزام کند. به علاوه از دبیر کل درخواست میشود که ترتیبات ضروری را برای مشاوره با طرفین انجام دهد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم کند. 3 ـ شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات فعال بلادرنگ اسرای جنگی را براساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، آزاد کند و عودت داده شوند. 4 ـ از ایران و عراق دعوت میشود که با دبیر کل در خصوص به اجرا درآوردن این قطعنامه و در کوششهای میانجیگرانه برای کسب یک حل و فصل جامع، عادلانه، شرافتمندانه، و مورد قبول طرفین در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاری کنند. 5 ـ از تمامی دولتهای دیگر دعوت میشود که حداکثر خویشتنداری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است به تصاعد و گسترش بیشتر مخاصمه منجر شود، احتراز جویند و بدین گونه به اجرا درآوردن قطعنامه حاضر را تسهیل کنند. 6 ـ از دبیر کل درخواست میشود که ضمن مشورت با ایران و عراق مسأله تفویض کار تحقیق در باب مسؤولیت مخاصمه به هیأتی بیطرف را بررسی کند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد. 7 ـ عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نیاز به کوشش در جهت نوسازی، با امدادهای بینالمللی در خور، زمانی که مخاصمه خاتمه پذیرد، تصدیق میشود و در همین خصوص از دبیر کل درخواست میشود که هیأتی از کارشناسان را برای پژوهش در باب مسأله نوسازی تعیین کند و به شورای امنیت گزارش دهد. 8 ـ به علاوه از دبیر کل درخواست میشود که با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، طرق افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقّه قرار دهد. 9 ـ از دبیر کل درخواست میشود که شورای امنیت را در مورد به اجرا درآوردن این قطعنامه، به طور مداوم مطلع کند. 10 ـ شورای امنیت تصمیم دارد که برای در نظر گرفتن اقدامات بیشتر و تضمین اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتی تشکیل دهد. قطعنامه 598 اگر چه انتظار کامل جمهوری اسلامی ایران را برآورده نکرده است، لکن در مقایسه با قطعنامههای قبلی سازمان از ویژگیهای خاصی برخوردار است. مخصوصاً بند شش قطعنامه که در باب تعیین آغازگر جنگ است، با توجه به اهداف اولیه شورای امنیت در جنگ، برای جمهوری اسلامی ایران پیروزی بزرگی به حساب میآید؛ زیرا در سایه مقاومت رزمندگان و حرکت دیپلماسی فعّال توانسته است شورای امنیت را متقاعد کند که صلح بدون تعیین متجاوز بر خلاف عدالت و امنیت، و در واقع عین ظلم است. نگاه تحلیلگران سیاسی و نظامی به قطعنامه 598: نگاه تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی و نظامی را میتوان به دو نگاه مثبت و منفی تقسیم کرد:
الف) نگاه مثبت: تحلیلگران مسائل سیاسی و نظامی که به قطعنامه 598 نگاه مثبت داشته و آن را از نظر شکلی و ماهوی برخاسته از اعتقاد شورای امنیت دانستهاند، اهم اظهاراتشان عبارتند از: 1 ـ قطعنامه 598 تحت عنوان «منازعه بین ایران و عراق» صادر شده است و بر خلاف قطعنامههای قبلی اعلان «وضعیت مابین ایران و عراق» نیست. 2 ـ قطعنامه 598 مفصلترین قطعنامه، و از نظر حجم و عبارت دقیقترین آنهاست. 3 ـ قطعنامه فوق برخاسته است از اعتقاد شورای امنیت و نگرانی عمیق آن به ادامه جنگ بین ایران و عراق است. 4 ـ قطعنامه 598 توصیه نامه نیست بلکه حالت آمرانه بودن آن غالب و قوی است. 5 ـ قطعنامه 598 به اتفاق آرا صادر شده است. 6 ـ قطعنامه 598 راه حل جامع بینالمللی برای برقراری صلح عادلانه و شرافتمندانه در منازعه ایران و عراق است. مطالبی از این قبیل از سوی تحلیلگران و رسانههای جهانی و بعضاً هم هدفدار، به منظور ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی علیه ایران ارائه میشد، خصوصاً در اوایل صدور قطعنامه با شدّت و حدّت بیشتری آن را دنبال میکردند. ب) نگاه منفی: اهّم اظهارات تحلیلگرانی که به قطعنامه نگاه منفی دارند عبارتند از: الف) اگر قطعنامه 598 از اعتقاد اعضاء شورای امنیت برخاسته است، چرا این اعتقاد در سالهای اولیه تجاوز که افکار جهانی در انتظار تصمیم جدی شورای امنیت بود، برنخاست؟ ب) اگر قطعنامه 598 ناشی از نگرانی عمیق شورای امنیت از ادامه جنگ ایران و عراق است چرا موقعی که رژیم عراق از زمین و هوا و دریا به خاک کشور ما حمله میکرد و زنان و کودکان بیدفاع مناطق مرزی ما را به خاک و خون میکشید، این نگرانی عمیق بوجود نیامد؟ چرا زمانی که رژیم عراق مناطق مسکونی ما را هدف موشک قرار میداد و بمبهای اهدائی اربابان خود را بر سر مردم کوچه و بازار و دانشآموزان بیگناه مدارس و بیمارستانها میریخت، نگرانی اعضاء شورای امنیت عمیق نشد؟ و چرا هنگامی که رزمندگان اسلام در خاک دشمن با عملیات پی در پی خود در صدد تنبیه متجاوز برآمدند، نگرانی شورا عمیق میشود؟ ج) اگر قطعنامه 598 پیامآور صلح عادلانه و شرافتمندانه بود چرا امام راحل(ره) پذیرش آن را به منزله جام زهر دانست؟ اگر صلح عادلانه است چرا زهر است؟ آیا تحلیلگران خوشبین متوجه این تناقض شدهاند؟ گروهی هم هدف شورای امنیت را در صدور قطعنامه 598 در موارد زیر خلاصه میکنند: الف) اعاده حیثیت سازمان ملل متحد در درجه اوّل به عنوان نهاد حافظ صلح بینالمللی؛ زیرا شورای امنیت با صدور قطعنامههای بیحاصل عدم توانایی خود را در اذهان جهانی تقویت میکرد، لذا در وحله نخست به منظور نمایش قدرت و نشان دادن توانایی و صلاحیت خود در حل مناقشات بینالمللی، حاضر شد تسلیم خواست به حق جمهوری اسلامی ایران شود و امتیاز شناسایی آغازگر جنگ را به او بدهد. ب) جلوگیری از سقوط صدام؛ حامیان بینالمللی صدام به خوبی دریافتند که ایران با تصمیمات تهاجمی خود در جنگ، ممکن است رژیم صدام را به سقوط بکشاند، لذا به این نتیجه رسیدند که ایجاد حرکت سیاسی تازه در منطقه ضروری است تا نقش عملیات رزمندگان ایران را در ایجاد تحولات سیاسی منطقه بیاثر کند. ج) تقویت روحیه حامیان رژیم عراق به منظور جلب حمایت بیشتر آنها نسبت به صدام و تشدید روند کمکهای تسلیحاتی و سیاسی آنها و حفظ وجهه منطقهای جنگ ایران و عراق. د) سلب دفاع مشروع از ایران شورای امنیت بر اساس بند 6 قطعنامه 598 اصل دفاع مشروع را از جمهوری اسلامی ایران سلب کرد، زیرا بر اساس ماده 51 منشور سازمان ملل، کشور مورد تجاوز حق دفاع مشروع از خود را دارد تا زمانی که شورای امنیت تدابیر لازم اجرایی را اتخاذ کند. جمهوری اسلامی ایران و قطعنامه 598 امور خارجه ارسال کرده بود، به طور رسمی از قطعنامه و مفاد آن مطلع شد. روز بعد، وزارت امور خارجه ایران با صدور بیانیهای اعلام کرد: «شورای امنیت سازمان ملل با عدول از وظائف خود. قطعنامه غیرعادلانهای تصویب کرده که بعضاً مواد آن با یکدیگر در تناقض آشکار است. آنگاه وعده داده است که موضع تفضیلی وزارت امور خارجه بعداً اعلام خواهد شد. تا اینکه چند هفته بعد در 22 مرداد 66 جمهور اسلامی ایران مواضع رسمی خود را در قبال قطعنامه 598 در 18 بند اعلام کرد. در این بیانیه، ایران ضمن اعتراض به اینکه قطعنامه بدون کسب نظر و مشورت با ایران تدوین شده، خروج شورا را از حالت بیطرفی محکوم کرد و از شورا خواست که عراق به عنوان متجاوز معرفی شود. آنچه از بیانیه تهران مستفاد میشود این است که ایران قطعنامه 598 را نه رد کرد و نه پذیرفت، در این راستا جناب آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوای وقت، چنین اعلام کرد: ما خواستار آن هستیم که اول متجاوز معرفی، و بعد راه حل مسائل جدی هموار شود، معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت، از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابه جایی در بندها انجام گیرد، راه هموار خواهد شد. دکتر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران، نیز عدم مشورت با ایران در مورد تصویب قطعنامه 598 و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلایل عدم پذیرش قطعنامه ذکر کرد و آنرا نشان دهنده خطمشی غیرعادلانه و یک طرفه شورای امنیت دانست. تهران اعتقاد دارد حضور نظامی گسترده امریکا در خلیجفارس و اسکورت کشتیهای کویتی، با بند پنجم قطعنامه که از کشورهای جهان خواستار خویشتنداری شده بود، تناقض آشکار دارد. ولایتی تصریح کرد که ما دلیلی نمیبینیم قطعنامهای را که برای تحمیل عقاید، ناعدلانه و غیرمنصفانه است، بپذیریم. او صریحاً گفت: «قطعنامه شورای امنیت مورد قبول ما نیست». میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، نیز ضمن اعلام عدم اعتبار قطعنامه، گفت ما نسبت به این قطعنامه بدبین هستیم و اگر شورای امنیت واقعاً در پی تحقق صلح در منطقه است باید اجرای بند 6 را که متضّمن معرفی متجاوز است بر بندهای دیگر مقدم بدارد. رجایی خراسانی، نماینده ایران در سازمان ملل متحد، درخواست کرد که عراق، کشور متجاوز معرفی شود و غرامت جنگی را نیز به ایران بپردازد». در بررسی موضع جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه میرسیم که دو نوع برخورد با قطعنامه کاملاً قابل تمایز است. یک گروه از افراد اعتقاد داشتند که قطعنامه را باید صریحاً و کلاً رد کرد، یعنی همان رویهای که در مورد دیگر قطعنامههای شورای امنیت اتخاذ کرده بودند، ولی گروه دیگری به سیاست نه رد، نه قبول، اعتقاد داشتند. این گروه با توجه به آمریت قطعنامه و صدور آن بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد و لازم الاتباع بودن آن و نیز سیاستهای هماهنگ شرق و غرب در جهت پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق، این موضع را نسبت به قطعنامه 598 اتخاذ کرده بودند، تا هم از طرفی با تبلیغات شدیدی که بر اثر رد کردن قطعنامه ناشی میشد، مواجه نشوند و از طرفی هم با تمسک به تقدم بخشیدن به اجرای بند 6 قطعنامه بر دیگر بندهای آن، مستمسکی بر عدم پذیرش قطعنامه داشته باشند. مهمترین دلیل اتخاذ این سیاست نسبت به قطعنامه 598، اولاً بدبینی شدیدی بود که ایران به علت سابقه عملکرد شورای امنیت، نسبت به آن داشت؛ بطوری که سکوت معنیدار شورا پس از گذشت 7 سال از جنگ تحمیلی، عامل مهمی در تشدید این بدبینی بود. ثانیاً به دلیل موقعیت برتر نظامی خود در جبههها در زمان صدور قطعنامه، سعی داشت امتیازات بیشتری بدست آورد. موضعگیری نه رد، نه قبول، نزدیک به یک سال ادامه داشت و تهران تا مدتی توانست بر فشارهای بینالمللی برای پذیرش قطعنامه فائق آید. اما افزایش غیرقابل تحمل این فشارها و تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم علیه ایران، توافق بیسابقه اعضاء دائم شورای امنیت برای خاتمه جنگ که حتی به آمادگی شورا برای تصویب قطعنامهای جهت تحریم کامل تسلیحاتی ایران نیز رسیده بود، و نیز حضور گسترده آمریکا و غرب در خلیجفارس و چنگ و دندان نشان دادن غربیها به تهران، و وضعیت بحرانی بازار نفت و بالتبع آن وضع اقتصادی کشور، حمله نیروهای نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران و ورود آمریکا به صحنه درگیری در خلیجفارس علیه ایران، حمله به نیروی دریایی ایران و غرق شدن چندین کشتی جنگی توسط نیروهای امریکایی، و تغییر موضع و موقعیت برتر نظامی در صحنه جنگ زمینی، باعث شد که به لحاظ مصلحت نظام و جلوگیری از تبلیغات جهانی که ایران را جنگ طلب معرفی میکرد، ایران قطعنامه 598 را بپذیرد و خصوصاً با توجه به روحیه صلح دوستانه دبیر کل سازمان ملل متحد و سعی ایشان در جلب نظر تهران و اعمال نظرهای ما در طرح اجرایی خود برای اجرای قطعنامه 598 که حتی قبل از پذیرش قطعنامه 598 به تصویب ایران رسیده بود، در پذیرش قطعنامه موثر بوده است. طرح اجرایی دبیر کل دبیر کل طی مذاکراتی با ایران و عراق برای اجرای قطعنامه 598 به عناصر جدیدی دست یافت که در حل قضیه میتوانست مؤثر باشد. سفر دبیرکل در سپتامبر 1987، به ایران و عراق و مذاکره با مقامات دو کشور، عناصر جدیدی را برای وی آشکار کرد که در گزارش خود به شورای امنیت، نیز به آن اشاره کرد. همچنین ریاست وقت جمهوری اسلامی ایران در سفر به نیویورک برای سخنرانی در مجمع عمومی، مذاکراتی با دبیر کل داشتند. دبیر کل با حمایت شورای امنیت این مسائل جدید را مبنای طرح اجرایی خود قرار داد. اولین مرحله این طرح (که در 15 اکتبر 1987 به هر دو طرف ارائه شد) بر این مبنا بود که قطعنامه 598 باید کلاً و مجموعاً پذیرفته شود و هیچ بندی از بندهای قطعنامه بر دیگری ارجحیت و تقدم ندارد. بر اساس این طرح، در روز آتشبس (یا D-Day ) کار هیأت بیطرفِ بررسی مسؤولیت منازعه نیز شروع میشود. از تاریخ معینی بعد از روز آتشبس، عقبنشینی نیروها شروع میشود. بدین ترتیب دبیر کل، آتشبس و عقبنشینی نیروها را از یکدیگر جدا کرد و بین بند 1 و بند 6 قطعنامه نوعی ارتباط و بستگی به وجود آورد. عراق در پاسخ به طرح اجرایی دبیر کل، در نامهای با امضاء طارق عزیز اعلام کرد که مواضع طرفین باید بر اساس پایبندی به کلمات و روح قطعنامه 598 سنجیده شود. نه تنها بندهای قطعنامه باید به ترتیب اجرا شود، بلکه آتشبس و عقبنشینی نیروها باید پیش از شروع بحث در خصوص سایر موارد اجرا گردد. به این ترتیب عراق در طرح اجرایی دبیر کل کارشکنی کرده است. ادامه مطلب |